جدول جو
جدول جو

معنی غلفتی زدن - جستجوی لغت در جدول جو

غلفتی زدن
بدل و قلب چیزی را بفریب اصل آن به کسی دادن
تصویری از غلفتی زدن
تصویر غلفتی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
غلفتی زدن
((~. زَ دَ))
بدل چیزی را به جای اصل آن به کسی دادن
تصویری از غلفتی زدن
تصویر غلفتی زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلفتی کردن
تصویر غلفتی کردن
اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلت زدن
تصویر غلت زدن
در حالت خواب یا دراز کشیدگی بر روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گشتن، غلتیدن، غلت خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلفتی زدن
تصویر قلفتی زدن
به فریب چیز بدی را بجای چیزی نیک به کسی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
غلفتی کردن لحاف. ابره را با آستر دوختن و پنبه را مساوی در میان آن دو گستردن، کاری را بروش نادرست و قلابی انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفتی زدن
تصویر جفتی زدن
دو تا دو تا کردن (حیوانات)، جماع کردن مباشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلتک زدن
تصویر غلتک زدن
هموار و تسطیح کردن به وسیله غلتک: بام را غلتک زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلت زدن
تصویر غلت زدن
در حال غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار